اقتصاد اروپا در ابتدا به دلیل جنگ روسیه و اوکراین دچار بحران شده بود. کمی بعد افزایش تولید خودروهای برقی از طرف چین به بحرانی تازه برای اروپاییها تبدیل شد. حالا پیروزی احتمالی دونالد ترامپ میتواند بحرانی تازه و ضربهای نهایی برای اروپاییها باشد.
اقتصاد اروپا با چالشهای متعددی از جبهههای مختلف مواجه است. هر کدام از این چالشها در نقش تهدیدی بالقوه برای ثبات این اقتصاد و چشمانداز رشد اقتصادیاش ظاهر میشوند. چین در زمینه فناوری، پیشرفتهای خارقالعادهای داشته و صنایع مرتبط با هایتِک را توسعه داده است. این کشور از این مسیر توانسته در رابطه با خودروهای برقی به درخشش بالایی دست پیدا کند و به همین دلیل به منشا نگرانی برای سران کشورهای اروپایی تبدیل شده است. به این ترتیب اروپا باید با انبوه کالاهای ارزان چینی در بازارش روبهرو شود. کمیسیون اروپایی تلاش کرده برای حل این مشکل، تعرفههایی علیه خودروهای برقی چینی قرار دهد. این یعنی دعوا میان اتحادیه اروپا و چین در حال گسترش است.
چین و خودروهای برقیاش تنها دلیل نگرانی برای اروپا نیست. جنگ میان روسیه و اوکراین هم از مسائلی است که اروپاییها باید با آن دستوپنجه نرم کنند. دود آتشی که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه در اوکراین به پا کرده، به سایر کشورهای اروپایی رسیده است. بحران قیمت گاز و انرژی اصلیترین مشکلی است که از این جنگ ناشی شده و به نظر میرسد فعلاً راهی برای مقابله با آن نیست. این بحران منجر به خیزش نرخ تورم شد. بانک مرکزی اروپا هم برای مقابله با نرخ تورم، ناچار شد نرخ بهره را افزایش دهد و به این ترتیب به نوعی فعالیتهای اقتصادی را سرکوب کرد. برخی از کشورهای منطقه نظیر آلمان و فرانسه با چالشهای بزرگی در این زمینه روبهرو شدهاند که اکنون میتواند دامان سیاستمدارانشان را هم بگیرد.
در بین همه بحرانهایی که اروپا تلاش دارد با آنها مواجه شود، یک مشکل دیگر هم ممکن است به زودی اضافه شود: پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و بازگشت مجدد او به کاخ سفید. اروپا باید خودش را برای نوعی جنگ تجاری با آمریکا هم آماده سازد. اگر واقعاً ترامپ سکان سیاست در آمریکا را به دست گیرد، عدم قطعیت در رابطه با تجارت با آمریکا بیشتر میشود. سیاستهای ترامپ میتواند به گونهای باشد که تعرفههایی روی صادرات اروپایی قرار دهد و محدودیتهای اقتصادی برای قاره سبز را بدتر کند.
*شوکهای پیدرپی
اروپا در برابر شوکهایی که طی چند سال اخیر به صورت مستمر به آن وارد شده، آسیبپذیری بالایی پیدا کرده است. این منطقه وابستگیهایی به لحاظ تجارت و سرمایهگذاری دارد. در واقع اروپا همیشه نسبت به تجارت بینالملل، فضایی آزاد و باز داشته و همیشه خودش را نسبت به برخی اصول متعهد نشان داده است. به همین دلیل محدودیتهایی هم داشته است. اکنون به نظر میرسد که به دلیل همین سیاستها، وارد دورهای بحرانی شده است. نخستین اقدامی که اروپا در دستور کار خود قرار داده این است که تا جای ممکن از چین جدا شود. با این حال، چنین برهمزنندگیهایی میتواند هزینههای بسیاری برای کشورهای اروپایی و اقتصاد این منطقه به همراه داشته باشد.
ساختار اقتصاد اروپا به دلیل همه شوکهایی که متحمل شده، در حال تغییر است. هر یک از کشورهای اروپایی به دلیل این تغییرات ساختاری، با چالشهایی مواجه شدهاند. البته برخی از کشورهای این منطقه هم از این وضعیت سود بردهاند اما به صورت کلی اصلیترین اقتصادها که به نوعی چرخدنده این اقتصاد محسوب میشوند، نتوانستهاند به خوبی سرمایههای خارجی را جذب کنند و در نتیجه با بحران روبهرو شدهاند. برای مثال فرانسه و آلمان در این دسته قرار میگیرند.
در مجموع میتوان گفت که اروپا تلاش کرده با چالشهای اقتصادی روبهرو شود اما همچنان نتوانسته سیاستی قاطعانه در این زمینه در پیش بگیرد. مسائل سیاسی به شکلهای مختلف سد راه اروپاییها شدهاند و جلوی به سرانجام رسیدن راهکارهای مختلف را گرفتهاند. قاره سبز در تلاش است از این بحرانها عبور کند اما در عین حال باید اصلاحات اقتصادی را برای دورهای طولانی در آغوش بگیرد. این منطقه باید انعطاف بیشتری در زمینه تجارت بینالملل از خودش نشان دهد و همچنان باید تلاش کند صنایع جدیدی را به چرخه اقتصادی خود وارد کند. اگر همه این امور به خوبی پیش بروند، شاید اروپا بتواند از بحران روسیه، چین و آمریکا جان سالم به در ببرد. به هر حال، فرایندی طولانیمدت و زمانبر در انتظار اروپاییهاست و نشان میدهد که آنها دورهای سخت در پیش خواهند داشت.
منبع: اکونومیست / ترجمه: آیندهنگر