آمریکا زمانی قدرت کشاورزی بزرگ دنیا بود و از وابستگی کشورهای دیگر به غلاتش استفاده سیاسی میکرد. بخوانید تا ببینید اوضاع چطور تغییر کرده و آینده قرار است چطور باشد.
در جریان نمایشگاه تجارت بینالمللی که در سال ۱۹۵۷ میلادی در زاگرب برگزار شد، یک سورپریز بزرگ دیده میشد که هلیکوپتر یا ماشین نبود، بلکه ماکتی بزرگ از یک سوپرمارکت آمریکایی بود. این ماکت را در مرکز پاویون (غرفه) آمریکا قرار داده بودند و در آن قفسههای مختلفی دیده میشد که پر از میوه و سبزی و گوشت بود. در یوگسلاویِ آن سال، دیدن همه این مواد غذایی در یک نقطه کمی عجیب بود.
هدف آمریکاییها از ترتیبدادن چنین غرفهای از مواد غذایی این بود که فراوانی محصولات غذایی و کشاورزی خود در میانه تنشهای جنگ سرد را به نمایش بگذارند. دولت آمریکا به این نتیجه رسیده بود که در این مورد به جای آن که با استفاده از پروپاگاندا بخواهد کمونیسم را بکوبد، بهتر است دل افرادی را که تحت لوای حکومت کمونیستی زندگی میکردند بسوزاند. مصرفکنندگان پشت دیوار آهنین حالا داشتند اقتصاد سرمایهداری آمریکا را میدیدند؛ جایی که لازم نبود ساعتها برای خرید گوشت صف بکشی یا با قفسههای خالی در فروشگاهها مواجه شوی.
دولت آمریکا موضوع استفاده از وفور مواد غذایی برای رسیدن به اهداف سیاسی را در جریان جنگ جهانی اول کشف کرد. در این زمان، محمولههای غلات و به خصوص گندم از آمریکا اهمیت زیادی پیدا کردند و به نقطه حمایت آمریکا از متحدان اروپاییاش در برابر آلمانیها بدل شدند. اهمیت غلات در این زمان از اهمیت تسلیحات بیشتر بود. این همان چیزی بود که به دیپلماسی «سبد نان» شهرت پیدا کرد. به این ترتیب بود که دولتهای مختلف آمریکا شروع به استفاده از محصولات کشاورزی به عنوان هویج و همچنین چماق کردند. ارسال محصولات کشاورزی و غلات مازاد آمریکا به خارج از این کشور – چه به شکل کمک و چه به عنوان صادرات- به راهی کمریسک تبدیل شد که میتوانست مناسبات آمریکا با کشورهای دیگر را با وزنهای به نفع واشینگتن تمام کند.
از همین جا بود که آمریکا به این نتیجه رسید که اگر فروش مواد غذایی به کشورهای متخاصم را ممنوع یا متوقف کند میتواند اهرم سیاسی جدیدی به دست بیاورد و در عرصه سیاست خارجی از آن استفاده کند. لارنس بروکس هیز نماینده آرکانزاس در سال ۱۹۵۴ میلادی یک سخنرانی دربرابر کنگره آمریکا ایراد کرد و در آن گفت که مازاد کشاورزی آمریکا میتواند ابزاری باشد که به جای بمب هیدروژنی جلوی گسترش کمونیسم را بگیرد.
ارل لائر باتز که در دولتهای ریچارد نیکسون و جرالد فورد به عنوان وزیر کشاورزی حضور داشت حتی در این زمینه به شکل رکتری صحبت میکرد و از «قدرت کشاورزی» آمریکا سخن به میان میآورد. او در سال ۱۹۷۵ به هشت کشور جهان سفر کرد که یکی از آنها مصر در دوران انور سادات بود. او در موقع برگشت به آمریکا به وضوح گفت وقتی اهرم گندم را در دست دارم به حرفهایم توجه میکنند.
امروزه منبع این قدرت کشاورزی آمریکا با سرعت در حال آبرفتن است. آمریکا که در بسیاری از سالهای هفت دهه اخیر، بزرگترین صادرکننده ذرت، سویا و گندم در جهان به شمار میرفت امروزه افق آینده خود را متفاوت میبیند چون کسری تجاری کشاورزی در آن دیده میشود. کسری سال مالی منتهی به سیام سپتامبر در حدود ۱۹ میلیارد دلار تخمین زده میشود و احتمالش هست که تا سال مالی ۲۰۲۴ میلادی این رقم به ۲۸ میلیارد دلار برسد. این را پیشبینی وزارت کشاورزی آمریکا میگوید.
این یک چرخش تاریخی بزرگ است. از سال ۱۹۷۴ میلادی، تنها سالهایی که کسری سالانه مشاهده شده بود سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ میلادی بود؛ یعنی در اوج جنگ تجاری دونالد ترامپ رییس جمهور وقت آمریکا با چین. اما شاید بتوان گفت روند کنونی تا حدی ناشی از تغییر در عادتهای غذایی آمریکاییها هم باشد. به عنوان مثال، خانوارهای ساکن آمریکا امروزه بیشتر از قبل به مصرف برخی مواد غذایی وارداتی مثل انبه هند و آووکادوی مکزیک علاقه نشان میدهند. اما مثلاً صادرات غلات و روغنهای نباتی آمریکا دچار رکود بوده است.
وقتی کشوری که قبلاً سبد نان جهان نامیده میشده موقعیت خودش را از دست بدهد چه اتفاقی میافتد؟ هویت کشور دچار مشکل میشود. گروه آرچر-دانیلز-میدلند که در شیکاگو مستقر است سالها خودش را با عنوان «سوپرمارکت جهان» تبلیغ میکرد. اما حالا دیگر نمیتواند چنین ادعایی کند. همچنین از دست دادن موقعیت آمریکا در عرصه تامین مواد غذایی جهان میتواند به کاهش نفوذ جهانی این کشور هم منجر شود. دولتها و شرکتهای خارجی که برای تامین غلات و محصولات کشاورزی مورد نیاز خود به آمریکا وابسته بودند، پیشتر انگیزه داشتند که برای حفظ جریان واردات مواد غذایی از آمریکا مناسبات خود را با این کشور خوب نگه دارند. اما به تدریج و با کم شدن کنترل آمریکا بر زنجیرههای غذایی مهم کشاورزی، کشورهای دیگری که برنامهها و اهداف و متحدان دیگری دارند جای آمریکا را گرفتهاند. اسکات رینولدز نلسون استاد تاریخ در دانشگاه جورجیا و نویسنده کتاب «اقیانوس غلات: چطور گندمِ آمریکا جهان را بازسازی کرد» معتقد است که وضعیت کنونی باعث کاهش قدرت نرم آمریکا در جهان شده است.
آمریکا در حال حاضر کمتر از یکسوم صادرات جهانی سویا را در دست دارد و در این زمینه قافیه را به برزیل باخته است. در زمینه صادرات گندم جهانی هم آمریکا رتبههای قبلیاش را از دست داده و حالا در رتبه چهارم جهانی است و از آن بدتر اینکه روسیه در رتبه یک جهان قرار گرفته است. نلسون میگوید کشورهایی که دریافتکننده غلات صادراتی روسیه هستند اکثرا موضع همگام با آمریکا ندارند و درواقع آمریکا در زمینه اهرم سیاسی خود را از دست داده است.
جالب اینجاست که در اکثر سالهایی که جنگ سرد در اوج خودش بود، آمریکا از کمکهای غذایی و نیز تجارت غلات به عنوان استراتژی مناسبی در کنترل اتحاد جماهیر شوروی استفاده میکرد. دواین اندراس که در دهه ۱۹۸۰ میلادی در پست ریاست آرچر-دانیلز-میدلند (یا همان سوپرمارکت سابق جهان) قرار داشت، در آن دوران به عنوان سلطان سویا شناخته میشد و توانسته بود مناسبات نزدیکی با میخائیل گورباچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی سابق برقرار کند. پسر دواین اندراس در کتاب بیوگرافیاش او را به عنوان مردی توصیف کرده که میگفت «اگر به جای تحریم روسها آنها را تغذیه کنیم، سر و کله آنها برای انداختن بمب بر سرمان پیدا نخواهد شد.»
در سال ۱۹۶۳ میلادی که اتحاد جماهیر شوروی دچار بحران در برداشت محصول گندم شد، دولت جان اف کندی برای اولین بار از سال ۱۹۱۷ میلادی اجازه فروش غلات به روسیه را صادر کرد و از این بابت سود سرشاری نیز روانه جیب تاجران بزرگ آمریکایی مثل شرکت کارگیل و شرکت کانتیننتال گرین شد. با این حال، روند معمول دولتهای آمریکا این بود که از وابستگی کشورهای دیگر به محصولات کشاورزی آمریکا به عنوان اهرم فشار روی آنها استفاده کنند. مثلاً در سال ۱۹۸۰ میلادی جیمی کارتر که از حمله شوروی به افغانستان ناراحت بود فروش غلات آمریکا به شوروی را متوقف کرد. رونالد ریگان در سال ۱۹۸۱ این تحریم را لغو کرد اما اعتبار آمریکا به عنوان یک شریک تجاری معتبر خدشهدار شده بود. درنهایت همین اتفاقات بود که روسیه را به سمت خودکفایی در زمینه تولید گندم سوق داد و به ضرر آمریکا تمام شد.
به همین ترتیب، جنگ تجاری ترامپ با چین باعث تقویت تلاشهای چین برای کاهش وابستگیاش به غلات و سایر مواد غذایی آمریکایی شد. محصولات غذایی آمریکایی در سال ۲۰۲۲ میلادی ۱۸ درصد از کل واردات کشاورزی چین را تشکیل میداد؛ در حالی که این رقم در سال ۲۰۰۹ میلادی ۲۷ درصد بود.
در مجموع میتوان گفت که برزیل توانسته خلا آمریکا را در سطح جهانی پر کند و بیشترین سود را از ضعف آمریکا ببرد. برزیل در یک دهه اخیر سرمایهگذاری زیادی در تقویت زیرساختهای صادرات خود مثل حمل و نقل ریلی و بندری انجام داده است و در این زمینه موفق ظاهر شده است. از آنجا که چین دیگر در زمینه تجاری به آمریکا اعتماد ندارد، اعتماد خود را نثار برزیل کرده است.
در یک دهه اخیر، مجموع صادرات سویا، ذرت و پنیه برزیل تقریباً دو برابر شد و در سالهای ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۳ به ۱۴۹ میلیون متریک تن رسید. بنابراین جای تعجب ندارد که حالا لوییس ایناسیو لولاداسیلوا رییس جمهور برزیل به دنبال نقشآفرینی ژئوپلیتیک برزیل و افزایش نقش جهانی این کشور و همین طور نقش آن در عرصه سیاسی آمریکای جنوبی افتاده است. برزیل در اتحاد بریکس هم به دنبال نقش بیشتر است.
حالا آمریکا در چه موقعیتی ایستاده است؟ نمیتوان گفت که نفوذ آمریکا به کل از دست رفته است. آمریکا هنوز در تعیین قیمت جهانی برای غلات و دانههای روغنی نقش مهمی ایفا میکند و صادرات مواد غذایی پروسس هم از آمریکا به کشورهای دیگر هنوز رشد زیادی را تجربه میکند. با این حال، همان طور که جنگ اوکراین و تحولات بازار غلات جهان در دوران پساجنگ نشان داد، حالا بازیگران بسیار بیشتری در عرصه حاضرند و آمریکا هم در آینده با همین بازیگران دست و پنجه نرم خواهد کرد.
منبع:آبنده نگر